سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

255 روزگی عزیزترینم

سلام مامانی امروز 255 روز از عمر قشنگت می گذره. باورم نمی شه 2/3 از سال اول زندگیت گذشته و تنها 4 ماه دیگه شما یکساله می شی. قربونت برم . من و بابایی عاشقتیم. گرچه این روزها بابایی اونقدر دیر می یاد که شما خوابی ولی در عوض صبح ها جبران می کنی و راس 7 بیدار می شی و خودت می ری تو آشپزخونه و بابایی رو که مشغول صبحانه خوردنه کلی ذوق زده می کنی.  اینها عکسای امروزن. 255 روز زندگیت الهی مامان به قربون لبات. فدای جونت تشریف بیارین ادامه مطلب عکس درخواستی خاله الهه جونم. ممنون که باعث شدی این عکسای قشنگ رو بگیرم. عااااشق اینطوری خوابیدنتم     ...
12 مرداد 1391

یادش بخیر

این روزها یک حال و هوایی دارم. یاد پارسال این موقع افتادم  و دلم برای همه دوستان و همکارای خوبم تو اداره تنگ شده حسابی. پارسال یک ماه رمضون استثنایی بود. هم به خاطر وجود ساینا که این روزهاش تو هفته 23 بود. هم به خاطر محل کارم و همکارام. یادمه صبح ها یک ساعت دیرتر می رفتیم اداره. معمولا صبح ها مخصوصا تو ماه رمضون دکتر دیر می یومد و حتی اگه دیرم می رسیدم خودم در رو باز می کردم. البته آقای رشیدی هم کلید رو داشت برای مواقع اضطراری. البته اگرم دکتر زودتر می یومد هیچی نمی گفت. حتی یکبارم نشد بگه چرا دیر اومدی یا چرا زود می خوای بری. حتی با اشاره هم نمی گفت. یادمه دفتر دکتر خیلی گرم بود. اتاق خودش که تماما شیشه ای بود و ظهر به بعد که ...
4 مرداد 1391

روزشمار زندگی ماه هشتم

سلام دلبند مامان. عشق بابا ساینا جونم تو ماه هشتم چه کارایی یاد گرفته؟ 31 خرداد اولین بار از حالت خوابیده خودش نشست بدون کمک 8 تیر خنده موشی 8 تیر اولین باری که گفتی "بابا" ولی فقط یکبار گفتی 13 تیر دستتو گرفتی به روروئک و ایستادی 13 تیر لوبیا سبز و لوبیا سفید به سوپ شما اضافه شد. 14 تیر تاتی می کنی 15 تیر بابایی تولدت مبارک. 15 تیر شروع سایز 4 پوشک هاگیز 20 تیر عدس پلو با گوشت خوردی 21 تیر میز تلویزیون رو گرفتی و ایستادی البته دستت کاملا به تلویزیون می رسه. 24 تیر دومین باری که گفتی "بابا" 25 تیر فقط مامان می خوام 29 تیر 8 ماهگیت مبارک نفسم البته تو این ماه سرعت چهاردست و پا ...
4 مرداد 1391

دوست جونیا

سلام عزیز دلم دوشنبه 91/4/26 بالاخره رفتیم تیراژه و شما و درسا جونی همدیگرو ملاقات کردید. وای که چقدر درسا جونم ماهه. البته ناگفته نماند که مامانشم کلی ماهه. دو تایی خواب بودید. شما که نق نق خواب می کردی. درسایی عزیزمم حسابی خوابش می یومد. ولی خیلی خوب بود. البته شما ها رو روبروی هم می زاشتیم علاقمند بودید چشم همدیگرو بگبرید. من عااااشق این کارهای نی نی هام. دوستتون دارم. امیدورام سالهای سال دوستای خوبی برای هم باشید. همینطور من و سارا جونم.     ...
31 تير 1391

8 ماهگیت مبارک پرنسسم

8 ماه از بهترین روزهای خدا سپری شد. 8 ماهی که با تو عزیزترینم نفس کشیدم و زندگی کردم. شیرینی با تو بودن رابا هیچ شیرینی دیگری نمی توانم توصیف کنم. تو تنها بهانه من برای بودنی. تنها فرشته ای که به من توان ادامه این مسیر را می دهی. تو خود آرزوهایی. تمام آرزوهایم.       ادامه مطلب رو از دست ندید .                                     ...
28 تير 1391

لبخند یک فرشته

  به دویست و چهلمین روز زندگیت خوش اومدی.     عشق من اینجا یک ماهه بودی. این تنها عکسی که از خنده های شما تو خواب داریم و چون شما تو بغل مامانی هستی مجبور شدیم عکس رو به این صورت اصلاح کنیم با عرض معذرت.   دوستت داریم عشق ما ...
27 تير 1391

نی نی پلاس

ساینا جونم در مجله نی نی پلاس تیر ماه 1391   امروز رفته بودم بیرون با خودم فکر کردم من دو ماهی می شه عکستو دادم برای چاپ . رفتم مجله رو بگیرم که البته دیدم 1000 تومن گرون شده خدا رو شکر. ولی خوب وقتی عکست رو دیدم کلی خوشحال شدم و البته ناراحت که چرا عکس بهتری ندادم. ولی عیب نداره. برای یادگاری بود.     دوستت دارم مامانی ...
22 تير 1391
23286 0 16 ادامه مطلب