سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

عسسسسسلم چهاردست و پا می ره

وای خدااااا سه شنبه 91/3/16 : چند روزی بود که تلاش می کردی اما بالاخره موفق شدی. البته فقط یک قدم می ری دقیقا یک پا جلو بعد پای دیگه بعدشم یک دست و بعدشم دست دیگه و در آخر هم خسته می شی و می خوابی و دوباره از اول. این اولشه این هم آخرش. فدای اون نگاهت بشه مادر. ...
27 خرداد 1391

200 روزه شدم

سلام عشقم دلبندم امروز 200 روزه شد. 200 روز از بهترین روزهای خدا. از بهترین روزهای زندگیم. خــــــــــــــــــــدایــــــــــــــــــــــــــا ازت ممـــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــونــــــــــــــــــــــم. قشنگترین حسی که تا حالا تجربه کرده بودم. نمی دونم تا قبل از تولدت چرا اصلا نی نی ها رو دوست نداشتم. فکر می کردم با وجودت دیگه به هیچ کاری نمی رسم. دیگه خودم از یاد می رم. مسئولیت هام هزار برابر می شه.درسته . ولی اصلا این خود زندگیه. خود بودنه. با تو غرق می شم تو دنیایی پر از شادی پر زا رنگ پر از خنده های و قهقهه های کودکانه. و این یعنی آزاد می شی از همه چی. از خودت و تازه یادت می افته که زندگی چقدر قشنگه. ...
20 خرداد 1391

روزشمار زندگی ماه ششم

سلام دلبندم 30 فروردین امروز کمی خودتو رو زمین کشیدی جلو البته با کلی غرولند. 31 فروردین اولین با فرنی خوردی اونهم با شیر مامان. نوش جونت 31 فروردین توی روروئک راه می ری به پهلو بیشتر امروزم رفتی سراغ کاسه تخمه دستاتو کردی توش و یک مشت تخمه رو ریختی زمین. کلی هم ذوق کردی. 1 اردیبهشت دور خودت می چرخی 360  درجه کامل. تو خوابم غلت می زنی با چشمای بسته. 2 اردیبهشت امروز غلت زدی کمی دنده عقب رفتی 4 اردیبهشت اولین غریبی کردن همراه با گریه اونهم با مامان بابایی. 6 اردیبهشت حریره بادوم خوردی گلم 7 اردیبهشت اولین باری که بابایی گفت بیا بغل من و شما هم رفتی. بابایی کلی ذوق کرد. 7 اردیبهشت اولین باری که پاتو کردی تو دهنت 9 ار...
4 خرداد 1391

روزشمار زندگی ماه پنجم

سلام فرشته زیبا 1 فروردین خوب مامانی یاد گرفتی گاز می گیری اونهم با اون لثه های بی دندونت. 2 فروردین خواب بین روزت بیشتر شده البته تو بغل. 4 فروردین عروسک های دور تختت رو با دستت جابه جا می کنی. 5 فروردین ادای مامان رو در می یاری. صدای منو تقلید می کنی. 7 فروردین غلت زدنت کامل شد. یکبار غلت می زنی دستت رو از زیر سینت در می یاری چند دقیقه ای سرتو بالا نگه می داری یواشکی تلویزیون می بینی و دوباره غلت می زنی. قربونت برم 8 فروردین دخترمون حمومش دیر بشه کلافه می شه. 9 فروردین آپو آپو می کنی. تف می سازی. کلی هم برای مهمونها قهقهه زدی. خوش اخلاق 10 فروردین دوباره دو غلت زدی. غریبی کردی از پسر خاله مامان. 12 فروردین دستت رو دور گ...
2 ارديبهشت 1391

سال خوشبختی

سلام دختر عزیزتر از جانم. امروز ١١ فرورودین سال ١٣٩١ است. مامانی تو این چند روز نتونست به روزنگار الکترونیکی پرنسس کوچولوی ما سر بزنه. آخه کامپیوتر ویروس گرفته بود و بابایی هم حسابی سرش شلوغ بود تا بالاخره امروز درستش کردم. امروز رفتیم برات تاب و روروک خریدیم. وقتی اومدیم خونه و گذاشتیمت توی تاب حسابی تعجب کرده بوده که کجا هستی و چطوری داری تکون میخوری. کنجکاوی و هیجان رو میشد از برق نگاهت دید. عصر هم که تو اون بارون بردیمت بیرون و با روروک برگشتیم و بعد از سرهم کردنش گذاشتیمت توی روروک  حسابی کنجکاوی و تعجب از توی چشمات پیدا بود. کمی که توش موندی رفتی سمت چیزاهای نزدیک که بر اساس غریزه سنی با چشیدن اونا رو امتحان کنی...
11 فروردين 1391

روزشمار زندگی ماه چهارم

دلبند عزیز تر از جانم این روزها دیگه خیلی شیرین شدی مامانی. ما هم که مهمونی برو همه عاشقت می شن. همه رو دوست داری و بهشون لبخند می زنی. البته برای بعضی ها که پسر دارن قهقهه هم می زنی:-)) شیرت که دیر بشه غر غر می کنی ها. 2 اسفند چنگ زدن یاد گرفتی موهای مامانو با دستای کوچولوت محکم می گیری. 4 اسفند سرما خوردگی اونهم شدید 5 اسفند لیس زدن دندونی 8 اسفند اولین جلسه پایش رشد 9 اسفند 100 روزگیت مبارک 10 اسفند صدای بابایی رو از پشت تلفن می شناسی و دنبالش می گردی 10 اسفند موبایل دوست داری می خوای بگیریش 10 اسفند خنده های بلندت داره شروع می شه. 10 اسفند دوست داری توی صورتت فوت کنیم 12 اسفند اولین عروس...
29 اسفند 1390

روزشمار زندگی ماه اول

سلام مامانی ٢ هفته اول زندگیت هنوز عاشق دنیای فرشته ها بودی و از اینکه اومده بودی به دنیای ما حسابی ناراحت بودی و گریه می کردی. 8/29 اولین کیک تولد رو خاله نسرین تو بیمارستان برای شما آورد. 9/1 ورودت به خونه مبارک 9/5 گرفتن شناسنامه (بابایی شناسنامه روگرفت تازه جلد هم براش گرفته بود) 9/5 افتادن بند ناف 9/5 اولین ویزیت دکترت (دکتر غلامحسین فلاحی) 9/6 اولین حموم پرنسسم (به همراه مامان و مامان بزرگی) 9/14 اولین حضورت در هیئت سالار شهیدان امام حسین (خونه عمه بابایی) 9/15 اولین مهمونی خونه مامان ژاله و بابا سیروس 9/16 اولین باری که سرت رو چرخوندی و با نگاهت منو دنبال کردی 9/19 اولین باری که شر...
17 اسفند 1390

روزشمار زندگی ماه دوم

ماه دوم و شیرین کاریهای عسلم: 3 دی فهمیدیم عاشق آبی چون با صداش آروم می شی. 4 دی وزنت از 4 کیلو گذشت. 8 دی اولین صداها 10 دی اولین واکنش به عروسک 13 دی اولین اسباب بازی (آویز بالای تخت) 18 دی گردن می گیری 23 دی برات وبلاگ ساختیم 24 دی برای اولین بار خودت خوابیدی 27 دی خوش اخلاقی و خنده های صبحگاهی 29 دی واکسن دو ماهگی ...
17 اسفند 1390

روزشمار زندگی ماه سوم

خوب آروم جونم، بریم سراغ سومین ماه زندگیت و کارهایی که یاد گرفتی: 2 بهمن خوب دیگه جغجغه رو دوست داری. صداش توجهت رو جلب می کنه. 5 بهمن حواست رو جمع کن.تو چشمام نگاه کنی دیرتر می خوابم. 6 بهمن سعی می کنی غلت بزنی البته تا نیمه. 11 بهمن ذوق می کنی (گیی) 13 بهمن اولین جشن تولد (تولد دینا جون) 15 بهمن پایکوبی 16 بهمن بابا سیروس رفت. 17 بهمن با نگاهت هر کسی که راه می ره دنبال می کنی. 17 بهمن مکیدن لبهات 19 بهمن گردنت رو سفت می کنی تلویزیون ببینی. 19 بهمن وزنت از 5 کیلو گذشت 21 بهمن تقلید رفتاری. بابایی سرش رو تکون می ده تو هم تکرار می کنی. 21 بهمن منو بلند کنید روی پاهام بایستم 25 بهمن بر...
17 اسفند 1390