سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

صبحانه برای نی نی

صبحانه مهمترین وعده غذایی است.   بهترین صبحانه مخلوطی از غلات به همراه انواع میوه هاست برای صبحانه نی نی های زیر یکسال علاوه بر حریره بادام و فرنی می توانیم از: انواع پوره میوه جات به همراه ماست استفاده کنیم. کمی میوه با ماست خونگی چکیده. زرده تخم مرغ به همراه کره و آب زرده تخم مرغ به همراه لوبیا سبز پخته شده و کاملا نرم شده هم یک غذای مناسب برای صبحانه محسوب می شه. - نصف لیوان (یا هر پیمانه ای که برای نی نی استفاده می کنیم) آرد گندم یا جو - 2 لیوان آب - 100 گرم زرد آلو و یک موز کوچک له شده. آرد یا جو  را به همراه آب می پزیم، زرد آلو رو هم جدا می پزیم تا نرم بشه بعد همراه موز به مخلوط آرد و آب اضافه می کن...
27 مرداد 1391

دختر آبی پوش من

سلام عشقم دیشب که عکساتو به بابایی نشون می دادم اولش که این عکس ها رو دید گفت پاک دختری رو پسر کردی رفت. بعد از مدتی گفت نه ته چهرهش زیبایی دخترونه موج می زنه. حتی موقعی که شب ها تو رو می خوابونم با بابایی فقط و فقط درباره شما حرف می زنیم. اون روز چه کار کردی؟ چه کارهایی یاد گرفتی؟ برنامه ریزی برای آینده و ..... دوستت داریم خیلیییییییی     توضیح اینکه این لباسها رو مامان بابایی از مکه آورده. کفشها رو هم که چند هفته پیش گرفت. ما هم دیدیم ستن چسبوندیمشون به هم. عکس گرفتن از شما این روزها حسابی سخت شده. یک دقیقه هم آروم نمی شینی تا از شما عکس بگیرم. تازه کلی هم غر می زنی که چرا لباسامو...
19 مرداد 1391

خدایا دوستت دارم

آرزویی کن: گوشهای خدا پر از آرزوست و دست هایش پر از معجزه آرزویی کن: شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد.   بیاییم تو این شبهای قدر برای همه دعا کنیم برای مامان الینا جون تا خدا زود زود یه فرشته دیگه بهش بده. یه فرشته سالم. برای منا جون تا خدا زود زود لباس عافیت تن نی نی نازش کنه و صدای خنده هاش خونشو پر کنه. برای همه اونهایی که منتظرن. منتظر یک اتفاق خوب. برای نی نی هامون که همیشه زیر سایه پدر و مارد در پناه خدای مهربون باشن. سالم و سلامت و عاقبت به خیر بشن. برای خودمون.... خدایا امشب سرنوشتمونو رقم می زنی ازت بهترین ها رو می خوام برای همه بنده هات. خدایا دوستت دارم دوستم ...
17 مرداد 1391

255 روزگی عزیزترینم

سلام مامانی امروز 255 روز از عمر قشنگت می گذره. باورم نمی شه 2/3 از سال اول زندگیت گذشته و تنها 4 ماه دیگه شما یکساله می شی. قربونت برم . من و بابایی عاشقتیم. گرچه این روزها بابایی اونقدر دیر می یاد که شما خوابی ولی در عوض صبح ها جبران می کنی و راس 7 بیدار می شی و خودت می ری تو آشپزخونه و بابایی رو که مشغول صبحانه خوردنه کلی ذوق زده می کنی.  اینها عکسای امروزن. 255 روز زندگیت الهی مامان به قربون لبات. فدای جونت تشریف بیارین ادامه مطلب عکس درخواستی خاله الهه جونم. ممنون که باعث شدی این عکسای قشنگ رو بگیرم. عااااشق اینطوری خوابیدنتم     ...
12 مرداد 1391

یادش بخیر

این روزها یک حال و هوایی دارم. یاد پارسال این موقع افتادم  و دلم برای همه دوستان و همکارای خوبم تو اداره تنگ شده حسابی. پارسال یک ماه رمضون استثنایی بود. هم به خاطر وجود ساینا که این روزهاش تو هفته 23 بود. هم به خاطر محل کارم و همکارام. یادمه صبح ها یک ساعت دیرتر می رفتیم اداره. معمولا صبح ها مخصوصا تو ماه رمضون دکتر دیر می یومد و حتی اگه دیرم می رسیدم خودم در رو باز می کردم. البته آقای رشیدی هم کلید رو داشت برای مواقع اضطراری. البته اگرم دکتر زودتر می یومد هیچی نمی گفت. حتی یکبارم نشد بگه چرا دیر اومدی یا چرا زود می خوای بری. حتی با اشاره هم نمی گفت. یادمه دفتر دکتر خیلی گرم بود. اتاق خودش که تماما شیشه ای بود و ظهر به بعد که ...
4 مرداد 1391

روزشمار زندگی ماه هشتم

سلام دلبند مامان. عشق بابا ساینا جونم تو ماه هشتم چه کارایی یاد گرفته؟ 31 خرداد اولین بار از حالت خوابیده خودش نشست بدون کمک 8 تیر خنده موشی 8 تیر اولین باری که گفتی "بابا" ولی فقط یکبار گفتی 13 تیر دستتو گرفتی به روروئک و ایستادی 13 تیر لوبیا سبز و لوبیا سفید به سوپ شما اضافه شد. 14 تیر تاتی می کنی 15 تیر بابایی تولدت مبارک. 15 تیر شروع سایز 4 پوشک هاگیز 20 تیر عدس پلو با گوشت خوردی 21 تیر میز تلویزیون رو گرفتی و ایستادی البته دستت کاملا به تلویزیون می رسه. 24 تیر دومین باری که گفتی "بابا" 25 تیر فقط مامان می خوام 29 تیر 8 ماهگیت مبارک نفسم البته تو این ماه سرعت چهاردست و پا ...
4 مرداد 1391