عشششششقم این روزها
سلام نفس مامان
این روزها یک جور دیگس. انگاری بزرگتر شدی. خیلی بزرگ. وقتی بهت می گم دست به چیزی نزن کاملا به من نگاه می کنی و می فهمی چی می گم. البته دفعه اول و دوم گوش نمی دی ولی وقتی چند باری تکرار می شه دیگه دست نمی زنی.
به شدت به روروئک علاقمند شدی گاهی با التماس به من نگاه می کنی تا حتی شده چند دقیقه ای بزارمت توش تا بازی کنی. بیشتر دوست داری توش بشینی و آهنگهاش رو گوش کنی. البته با هم گوش بدیم.
به صدای تلویزیون خیلی علاقه داری. اگه صداش بلند باشی فوری برمی گردی به طرفش. البته بدون صدا به تصویرش نگاه نمی کنی.
دیگه حسابی چهاردست و پا می ری . طوریکه من هر روز اتاقت و سالن رو تمیز می کنم. ولی با اینحال بازم دستات کثیف می شه و مجبورم چندین بار اونها رو بشورم. تقریبا حدود 2-2.5 متر رو بدون اینکه زمین بخوری می تونی بری (هزار ماشاله)
کاملا می شینی. وقتی شما رو می خوابونم. خودت بیدار می شی و می شینی و شروع می کنی با اسباب بازی ها بازی کردن. گاهی هم راه می افتی و چهاردست و پا از اتاقت می یای بیرون.
دست دستی می کنی. البته هنوز نمی دونی چرا این کارو می کنن. اگه از چیزی خوشت بیاد. اگه بگم چرا اینکارو کردی یا اگه آهنگی گوش بدی که خوشت بیاد دست دستی می کنی.
خوب مامانی این اولین ایستادنته. تاریخ عکس 91/3/31 که برای اولین بار تو تخت پارکت ایستادی. خیلی خطرناکه برای همینم دیگه شب ها توش نمی خوابی و کلا تبدیل به پارک شد.
این عکس هم یک هفته پیش یعنی 91/4/7 است که شما بعد از چهار دست و پا رفتن ژست گرفتی برای مامانی و می خوای بشینی.
اینهم عکس چهار دست و پا رفتن که مال همون روزه.
خوب اینهم تسبیح مادر بزرگی است که شما با اشتیاق فراوون می خوریش. بگم که نخش حسابی کلفته و امکان پاره شدن نداره خدارو شکر
انشاله هر روز شاهد موفقیت و پیشرفتت باشم عزیزدلم