سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

عشششششقم این روزها

1391/4/18 23:36
نویسنده : مامان و بابا
986 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

این روزها یک جور دیگس. انگاری بزرگتر شدی. خیلی بزرگ. وقتی بهت می گم دست به چیزی نزن کاملا به من نگاه می کنی و می فهمی چی می گم. البته دفعه اول و دوم گوش نمی دی ولی وقتی چند باری تکرار می شه دیگه دست نمی زنی.

به شدت به روروئک علاقمند شدی گاهی با التماس به من نگاه می کنی تا حتی شده چند دقیقه ای بزارمت توش تا بازی کنی. بیشتر دوست داری توش بشینی و آهنگهاش رو گوش کنی. البته با هم گوش بدیم.

به صدای تلویزیون خیلی علاقه داری. اگه صداش بلند باشی فوری برمی گردی به طرفش. البته بدون صدا به تصویرش نگاه نمی کنی.

دیگه حسابی چهاردست و پا می ری . طوریکه من هر روز اتاقت و سالن رو تمیز می کنم. ولی با اینحال بازم دستات کثیف می شه و مجبورم چندین بار اونها رو بشورم. تقریبا حدود 2-2.5 متر رو بدون اینکه زمین بخوری می تونی بری (هزار ماشاله)

کاملا می شینی. وقتی شما رو می خوابونم. خودت بیدار می شی و می شینی و شروع می کنی با اسباب بازی ها بازی کردن. گاهی هم راه می افتی و چهاردست و پا از اتاقت می یای بیرون. 

دست دستی می کنی. البته هنوز نمی دونی چرا این کارو می کنن. اگه از چیزی خوشت بیاد. اگه بگم چرا اینکارو کردی یا اگه آهنگی گوش بدی که خوشت بیاد دست دستی می کنی.

خوب مامانی این اولین ایستادنته. تاریخ عکس 91/3/31 که برای اولین بار تو تخت پارکت ایستادی. خیلی خطرناکه برای همینم دیگه شب ها توش نمی خوابی و  کلا تبدیل به پارک شد.


 

این عکس هم یک هفته پیش یعنی 91/4/7 است که شما بعد از چهار دست و پا رفتن ژست گرفتی برای مامانی و می خوای بشینی.

 

 

اینهم عکس چهار دست و پا رفتن که مال همون روزه.

 

خوب اینهم تسبیح مادر بزرگی است که شما با اشتیاق فراوون می خوریش. بگم که نخش حسابی کلفته و امکان پاره شدن نداره خدارو شکر

 

انشاله هر روز شاهد موفقیت و پیشرفتت باشم عزیزدلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مریم مامان عسل
13 تیر 91 17:04
وای خدا!!!!
عزیزم تورو خدا برو همین الان یه اسپند براش دود کن. من خودم و ان یکاد براش خوندم.
هزار ماشالله خیلی از سنش جلوتره.
اعجوبه ایه این بچه.
الهی از هر بلایی دور باشه.
قربونت برم زرنگ من.
عزیزای دلمین شما مادر و دختر.


چشششششششم. قربونت برم مریم جونم . ما هم شما و عسلی جون خیلی خیلی دوست داریم. بوووووس برای عسل جونم و مامانی گلش
الهه مامان روشا جون
13 تیر 91 17:49
عزیزمی ساینا گلی که انقده وروجک شدی که تو تختت وایمیسی.ولی خاله جون خیلی کارت خطرناکه دیگه خانوم باش و هر وقت مامانی گفت نه اون کارو انجام نده.ضمنا دوستتم علاقه زیادی به تسبیح داره.کلا اگه تو روروئکش نباشه توش نمیمونه.


ممنونم خاله جون. وروجکی شدم دیگه خاله جون. تسبیح خوشمزس آخه. دوستم رو ببوسیییییین.
مامان فاطمه گلی
13 تیر 91 19:48
وای ساینای گلم چه کارهایی یاد گرفتی خاه با اون دست زدنات چقدر خوردنی مشی کار خطرناکم که یاد گرفتی ولی روز به روز داری با مزه تر میشی عزیزم می بوسمت

دست مامانی درد نکنه که نکته به نکته زندگی روزمرتو می نویسه


ممنون ناهید حوووووون از نگاه قشنگت
فاطمه (مامان آیلین)
13 تیر 91 21:18
ماشالا به دختر خوشگل زرنگم یه حس خوبی به ساینا دارم فکر نمی کنم این دوتا کوچولو اصلا شبیه هم باشن ها ولی نمیدونم چرا وقتی عکساشو میبینم انگار دارم آیلین رو میبینم مثلا تو همین عکسه که داره تسبیح نوش جان میکنه ..قربونش برم الهی


ممنون عزیزم. منم دقیقا همین حس رو به آیلین دارم. اونقدر با عکسای آخرش کیف کردم که نگو. مخصوصا که مامان به این گلی داره. بوووووووس
یاسی خاله هیلدا
13 تیر 91 21:54
وااای نگاش کن چه بلا شده دختر خوشگله .وای خیلی چهاردستو پا دوست دارررررررررررررم .من عاشقتم شیطون.
چه بامزه از تختش اویزون شده .ماشالا


بله خاله جون بلا شدم حسابی. ممنون خاله جوووووووونم.
الهه مامان روشا جون
14 تیر 91 13:13
for my dear sainaaaaa


قربوووون خاله مهربوووووون
الهه مامان روشا جون
14 تیر 91 13:14
هم اومدم بوستون کنم هم خواستم بگم منم بلدم خارجکی بنوییسم


ای جااانم . شما که استادی عززززززیزم. بوووووووس برای روشا جونم و مامان مهربوووونش
مامان بهار
14 تیر 91 14:20
ای وای ساینا جونم چقدر خواستنی شدی . دخمل من هنوز فقط سینه خیز میره خاله


الهیییی. دخملی ما زیاد سینه خیز نرفت. کلا دوست داره زودتر بزرگ بشه. :-)
نگین مامان رادین
14 تیر 91 19:08
این روزها که حادثه بیداد می‌کند دل از فراق روی تو فریاد می‌کند برگرد ای مسافر تنهایی فاطمه بانگ تو قلب فاطمه را شاد می‌کند نیمه ی شعبان سالروز ولادت یوسف فاطمه مبارک
یاسی خاله هیلدا
15 تیر 91 0:57
خاله مهربون که به یادمونی دوست دارم یه عالمه


قربونت برم یاسمن جووووونم
mamane hilda
15 تیر 91 11:11
azize delam ghorbunet beram.dige khanumi shodi vase khodet saina joooonam.


ممنون عزززیزززم. مثل دوستم شدم خاله جووون. هیلدا جونمم خانومه حسابییییی.
بابای دوقلوها
15 تیر 91 16:45
آفرین به ساینا گلی که به حرف مامانش گوش میکنه

انشالله به سلامتی بزرگ بشی و در آینده مامان و بابا بهت افتخار کنن


ممنون بابایی بازم پیش ما بیایین
سارا (مامان درسا)
15 تیر 91 20:38
سلام به مامان و دختر گل
ووووووووووووویییییییییییی هزار ماشالا هزار ماشالا
خاله و مامان جونی شرمنده یکی دو روزی نتونستم بیام به دخترمون سر بزنم
خدا این گل دخترمون رو حفظ کنه و همیشه این مامانی و بابایی رو شاد نگه داره


سلام ساراجون
این حرفها چیه عزززیزم. جابه جا شدی به سلامتی؟
ممنون عزیزمممممم. بووووووس برای دخمل عسلم و مامان عزیزش
سمیه_ مامان آیسا
16 تیر 91 8:03
نازیییییییییییییییییی. فدای اون دست و پای کوچولت نازگل خانمی. هزار ماشالله.
امیدوارم توی همه مراحل زندگیت موفق باشی گلکم.


خدانکنه خاله جوووون. ممنون سمیه جونم. آیسای گلم رو ببووووووس
مادر آیاتای
17 تیر 91 9:42
سلام عزیزم.الهی بگردم.من چند روز نبودم و بعداز 6 روز اولین باره وبلاگ و نظرات و میبینم.ببخشید که اینجوری شد.اگه هنوز هستن بگید من جواب سوالتونو بدم.


قربونت برم عزیزم. نه دوشنبه و سه شنبه اونجا بودن. ممنون از لطفت.آیاتای عزیزمو ببوووووس.
الناز(مامان بنیا
17 تیر 91 15:39
قربونت برم که اینقدر نازی


ممنونم خاله جون
مامان یسنا گلی
18 تیر 91 11:59
واییییییی ساینا جونم باز عکسای خوشمل گرفتی دل منو آب کنی واسه خوردنت
قربونت برم که روز به روز شیرین تر میشی


مرسییییی خاله جونم. خدا نکنه دلت آب شه. شما دوستم یسنا رو داری به این ماهیییی.
فرشته ام "امیرحسین"
19 تیر 91 15:52
ماشاله خاله جون چقدر بزرگ شدی. انشاله 120 ساله بشی عزیزم


ممنون خاله جونم.
مائده
21 تیر 91 17:23
ماشالا چه زود شيطونيشو شروع كرده اين روزا بايد خيييييلي مواظبش باشي عزيزم


واقعا می خواد زودی بزرگ بشه عشق من
الناز(مامان بنیا
25 تیر 91 12:40
وای که من عاشق اون صورتتم


مرررررررسیییییی خاله النازم. صورت دوستمم خیلی نازه ماشاله