سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

زیباترین روز زندگی مامان و بابا

1390/11/24 16:50
نویسنده : مامان و بابا
870 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از اینکه شما وارد زندگی من بشی فکر می کردم زیباترین روز زندگی آدم ها روزیکه ازدواج می کنند. برای همین همه تلاشمو کردم تا روز ازدواجم برام خاطره انگیزترین روز زندگیم بشه. نمی دونستم که اشتباه می کنم و زیباترین روز زندگی من روزیکه دوباره متولد می شم. وقتی به اون روز فکر می کنم اشک تو چشمام جمع می شه. تا مدتها دلم می خواست اونقدر زود از بیمارستان مرخص نمی شدیم و من می تونستم بارها و بارها اون لحظه ها رو مرور کنم. زیباترین لحظات زندگیم اون دو روز توی بیمارستان بود. روزهایی که با فراغ خاطر از هر چیزی که توی این دنیا وجود داره فقط و فقط شما رو می دیدم و لذت می بردم و خدا رو شکر می کردم. هنوزم با جزئیات یادمه. یک صبح بارونی، آرامشی وصف ناشدنی، دعا کردن برای همه آدمهایی که دوستشون دارم، پرسنل مهربون بیمارستان، لبخند خانم دکتر موقع زایمان، ساینای من کو؟، عکس های دیدنی شما که بابایی با ذوق فراون گرفته بود و تند تند به من نشون می داد، شیردادن و ...

فرشته کوچولوی مامان دوستت دارم.

45 روزگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مریمی
26 دی 90 21:35
عزیز خاله چه نازییییییییییییی لینک کردم شما رو
dp
26 دی 90 22:17
سلام . اولین قهقهه بلند ملیسا : موضوع یادداشت جدید من هستش . ممنون میشم با حضور خودتون این حقیر رو سرافراز کنید و از طرفی هم با گذاشتن یه یادگاری تو قسمت نظرات ، ولو یک سلام ، روزهای خاطره انگیزی رو برای دخترم رقم بزنید . منتظر شما هستیم .
مامان فرزانه
28 دی 90 19:02
ممنونم از راهنمایی


خواهش میکنم عزیزم