سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

عکسسسسس

1391/6/21 12:16
نویسنده : مامان و بابا
905 بازدید
اشتراک گذاری

 29/5/91 صبح یک روز تابستونی بعد از حموم گرم به همراه بابایی

 

 ساینا خانوم در حال دلبری کردن از بابایی و مامانی.

 مرحله اول ایمن سازی خونه تموم شده و در حال تدارک مرحله جدیدیم

ساینا جون در حال بازی با تشت. تشتو یا هر چیزی رو که بتونی دستاتو می زاری روش و اونو هل می دی جلو.

وقتی ما بهت توجه نمی کنیم می خوابی رو زمین و شروع می کنی به حرف زدن.

خوب اینهم خواب عمیق عشقم. ساعت حدود 10:30 شبه و اولین باری که تو این حالت خوابیدی. البته شما روی یک تشک که کنار اتاقته می خوابی. چون خیلی خیلی غلت می زنی تا بذاریمت تو تختت بیدار می شی.

راستش من و بابایی تصمیم گرفتیم که شما تو اتاق خودت بخوابی. البته از اول هم تو اتاقت می خوابیدی ولی منم پیش شما بودم تا اگه شیر خواستی پیشت باشم. الان چند شبی که تنها تو اتاقت هستی. بهبود خواب شبانه شما مهمترین فکر الان ماست. حداقل تا صبح 4 یا 5 بار رو بیدار می شی و هر بار شیر می خوای و هر بار چنان گریه ای می کنی که دل ما که هیچی دل همه کباب می شه. گاهی هم راه می افتی و می یای تو اتاق ما و می ایستی به تخت. فکرشو بکن. چشماتو باز کنی و ببینی دو تا چشم براق دارن بهت نگاه می کنن. البته گاهی هم موی منو می کشی تا بیدار بشم. راستش نمی دونم چطوری شیر شبت رو کمتر کنم. کاملا معلومه که گرسنه نیستی. فقط نمی تونی بلند مدت بخوابی. بیدار می شی و دوست داری شما رو بغل کنیم و راه بریم. که واقعا سخته مخصوصا اینکه فقط و فقط مامانو می خوای. و اگه اینکارو نکنیم حداقل یکربعی گریه می کنی تا بخوابی نگرانم این گریه ها روی روحیه شما تاثیر بذاره. امیدوارم بتونیم یه راه حل خوب پیدا کنیم.

دوستت داریم عشق ما خیلی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

الناز(مامان بنیا
21 شهریور 91 15:22
وای خدا دستاشو انکار داره دعا میکنه قربون لب دهن خوشکلت برم من


ممنون خاله مهربونم. بووووووووس
مامان آرشیدا کوچولو
21 شهریور 91 16:04
عشیشم مامانی چه ایمن سازی محکمی خواب شبش هم خوب میشه من آرشیدا رو به آب عادت دادم توی شیشه چون شیر خشک دوست نداره یکم آب که میخوره دوباره راحت میخوابه


ممنون عزیزم. منم یه مدت بهش آب دادم. ولی دخملی من بلد نیست سر شیشه رو بگیره. تا اونو بهش می دیم بیدار می شه و بیشتر گریه می کنه و دنبال من می گرده. خدا بخیر کنه. بوووووس
مامان آرشیدا کوچولو
21 شهریور 91 16:15
خصوصی دار دلبری


خوندم خانومی. بووووووووووس
یاسی خاله هیلدا
21 شهریور 91 23:36
عززززززیزززززززززز دلم عکسات مثله همیشه خیلی خیلی قشنگ بود چقدر نارنجی بهت میاد . نرگس جون ایشالا کم کم خودشون میخوابن نگران نباش .
عاشق دلبریاتم خوشگل .الان میااااااااااااااااااااااام میخووووووووووووووورمت


ممنون عزیزم. نارنجی پوشش کردم دیگهههه. انشاله که خوابش درست بشه. می بووووووووووووسمتون.
مامان فرزانه
21 شهریور 91 23:37



بوووووووس
فاطمه مامان آیلین
22 شهریور 91 0:50
ای دختر کوچولووووی ناز تو خیلی دوست داشتنی هستی ساینا


ممنون خاله جووونم. مثل دوست جونم می مونم. اونهم خیلی ماهه. بووووووووس
الهه مامان روشا جون
22 شهریور 91 1:56
عزیزمی جیگرم.خیلی خوشگل بود به خصوص وقتی میخوابی روزمین و شروع می کنی به حرف زدن .من اگه جای مامان و بابا بودم بهت توجه نمیکردم تا هی به دمر بخوابی.
خدا رو شکر مامانی که راند اول ایمن سازی به پایان رسید.
ساینا گلی لباس نارنجی خیلی بهت می اد.ماشالا چون پوستت سفیده ه چی بپوشی بهت می یاد رنگای شادم که نو علی نورررررررررررر


قربون خاله مهربون. راستی هااا. من تا شروع می کنه به حرف زدن می رم کنارش می خوابم.
این ایمن سازس خونه پروژه ای شده.
ممنون خاله جون مثل دوستم خوش تیپم دیگه. ما نی نی ها اینطوری هستیم. بووووووووس
ازاده مامانه هانا
22 شهریور 91 2:10
عزیز دلمممممممممممممممم چه بزرگ شدی خالههههههههههه
ماه منهههههههه
اون که کنار شوفاژ خوابیدرو خیلی دوس دارم ماااااااااچ


ممممممممنوننننننم آزاده جوووووونم. بوووووووووس
mamane hilda
24 شهریور 91 0:55
salam narges joooon cheghad delam vasat tang shode bud.khubi duste azizam.cheghad delam vase in dokhmale sheituno bala tang shode bud .khili naz bud khili naztar shode .manam por az fekram baraye shire shab baraye ghaza .ishala dorost mishe bayad yekam az delsuzie madarunamun begzarim ta beshe albate age betunim


لام عزیزدلم. منم همینطور. هیلدای زبر و زرنگ من چطوره؟ واقعا شیر شب مشکلی شده. البته الان یک هفته ای می شه که ساینا تو اتاقشه. بهتر شده. از ساعتی یکبار رسیده به 2- 3 ساعت یکبار. انشاله شما هم موفق می شی. می بوسمتون.
فرزانه
24 شهریور 91 11:05
ماشالله چه گل دختری
خیلی نانازی خاله جون
چشم نخوری ایشالله


ممنون فرزانه جون


مامان آویسا
24 شهریور 91 12:03
ای جان ببین چی شده با لباس نارنجی
چه ناز خوابیدی خوشکل
پایه های مبلو ببین حسابی حفاظت کاری کردیدا
ان شاالله خوابش هم می تونی درست کنی خانومی نگران نباش


ممنون عزیزم. چی کار کنیم دیگه تازه شیطون تر شده باید حفاظ کاریمون رو بیشترم بکنیم. انشاله عزیزم. روی ماه آویسا جونو ببوس
مامانی
24 شهریور 91 15:44
ساینا جون لینکت کردم عزیزم


بووووووس
مامان ترنم کوچولو
24 شهریور 91 21:05
ای جااااااااااااااااانم.چه نارنجی بهت میاد خالهههههههههههههههه


ممنووووون خاله جووووون . بووووووس
مامان آنیا
24 شهریور 91 21:44
لباس نارنجی چه به دخترمون میاد مثل ماه شده
هزار تا بوس برای تو که بهترینی


ممنون عزیزدلم. شما خودت بهترینی. آنیا جونو ببوس.


مریم مامان عسل
25 شهریور 91 0:58
وای من قلبون اون مدل خوافیدنت!!!!
قربون شیطونیاتت!
عزیز دلم منم خیلی دوست دارم یه روز از همین روزا از نزدیک ببینمتون.
بوووووووووس
مامانی اگه الان هستی من آنم
بیا وبلاگم چت باکس


ممنون عزیزم. خدا قسمت کنه امام رضا بطلبه ما بیاییم پیش شما. بووووووووووس
زهرا
25 شهریور 91 8:42
سلام عزيزم خوبي
واي چه دختر ملوسي عزيم ماشالله چقدر نازي عزيزم برام ببوسش


ممنون عزیزم. گل پسری رو ببوس
مامان يزدان
25 شهریور 91 12:10
سلام ساينا جون.
به وبلاگ يزدان هم سر بزن و عكس هاي تولدش رو ببين.


سلام خاله جون
چشم.
منا مامان الینا
26 شهریور 91 9:48
ای جان دخمل نارنجی پوش قربونت برم گلم
از گریه های شب نگو که الینا هم چند شبی هست نصفه شب با گریه از خواب میپره و تا صبح 2 تا 3 مرتبه بیدار میشه و من صبحها با چشمای پف کرده و صدای گرفته میام اداره !


ممنون عزیزم. من که هر روز پف کردم. من سحرخیز بودم حالا همه اش دنبال یه لقمه خوابم. بووووووس